نقش چند لایه بانوان استان فارس در حفظ و انتقال میراث ناملموس

استان فارس جورچینی است از رسم‌ها و آیین‌های رنگارنگ که هر منطقه، ایل و و طایفه تکه‌ای از آن را در دستان خود دارد و هر بخشی از این استان با زبان گویش، آئین و دانش بومی خود معنا پیدا می‌کند.

مژگان ثابت قدم مردم‌شناس و کارشناس مسئو ل ثبت میراث ناملموس در یادداشتی نوشت: در میان این همه تنوع، زنان همان دست‌های پنهانی هستند که این جور چین را کنار هم نگه می‌دارند و به آرامی به نسل بعدی منتقل می‌کنند. چرا که اولین و مهمترین ارتباط انسانی بین مادر و فرزندش شکل می‌گیرد و جهان را برایش معنا می‌کند.

او با زبان مادری و بالالایی‌های مادرانه، واژه‌ها، داستان‌ها، قصه‌ها وسردی و گرمی روزگار را برایش روایت می‌کند و از این جاست که آموزش و انتقال بین نسلی و فرهنگ به طبیعی‌ترین شکل آغاز می‌شود.

پس از آن آیین‌ها و مناسک خانوادگی است که زنان مجریان اصلی آئین‌های از تولد تا بلوغ، ازدواج و سوگواریند و اغلب روال‌ها و امور را زنان سازماندهی و اجرا می‌کنند.

آغاز سال نو برای خانواده‌ها با کارهایی شروع می‌شود که زنان در برنامه‌ریزی مدیریت و اجرای نوروز نقش مهمی ایفا می‌کنند از پاکسازی خانه تا سبز کردن سبزه، پخت نان شیرین همه و همه به عهده زنان است که علاوه بر زدودن و پاکسازی نمادین خانه، دعوت برکت به خانه است بسیاری از این آئین‌ها مکتوب نیست تنها از راه مشاهده و تکرار به نسل بعدی انتقال می‌یابد در حوزه صنایع دستی زنان عشایری استان فارس ستون اصلی انتقال دانش هستند. بافت سیاه چادر، گلیم، فرش گبه هویتی کاملاً زنانه است مهارتی است که دختران نخستین بار از مادران و مادر بزرگان خود یاد گرفته‌اند این هنرها نه تنها نمایان‌گر خلاقیت آنهاست. بلکه نشاندهنده تاریخ و فرهنگ جامعه است.

زنان توانمند لامرد، ارسنجان، گراش، فیشور، اوز، ایزدخواست به عنوان نگهبانان و تولیدکنندگان رودوزی‌ها سنتی همانند رخ دوزی، تیمور دوزی، خوس بافی، سم آهو دوزی، سیک دوزی، علاوه بر بیان خلاقیت و مهارت‌های فردی در تأمین معاش خانوار نقش بسزایی ایفا می‌کند.

آنان با دانش بومی و خرد اقلیمی در توازن با طبعیت به پایداری فرهنگی کمک می‌کنند کودک عشایر با مهارت به دنیا می‌آید و برای او جهان از رنگ آغاز می‌شود از رنگ‌های شاد وزنده‌ای که در چین چین جامه مادر در سیاهی چادر و در رنگین کمان فرش و گبه و گلیم تجلی یافته این نخستین درس او از فرهنگ و زندگی است

در کنار همه این نقش‌ها زنان در حوزه پخت غذا و حلواهای سنتی کیمیاگری می‌کنند برای تهیه بسیاری از خوراک‌ها هیچ دستورالعمل و دست نوشته‌ای وجود ندارد.

دختران جوان فقط از طریق تجربه، چشیدن و بو کردن و نگاه کردن آموخته‌اند خوراک‌هایی مثل انواع آش‌های فصلی و نذری، نان‌های محلی و حلواهای آیینی و همه و همه در دست زنان شکل می‌گیرد از کوفته هلوی شیرازی تاچشکده و سوک بای خنج، آش اسفندی اقلید، نان پیوای ایزدخواست، مهوه جنوب، بوزقورمه قشقایی هرکدام شیوه خاصی خود را دارد که زنان آن را به نسل بعدی می‌سپارند.

دی عزیز، خانه منیژه، خاله نسا گیاهان داروی را از فصل رنگ، بو، و مزه می‌شناسند و از آن به شکل ترکیبی و جوشانده برای دردها استفاده می‌کنند. این درمان‌ها فقظ نسخه پرشکی نیستند بلکه بخشی از داشته‌های نهفته درباره بدن و طبعیت و تعادل در طبایع است.

هنگامی که زنان عشایر ازدور افتاده‌ترین نقاط به وسیله گیاهان داروی کودکش را درمان می‌کند یابرای درمان دام گیاهی را می‌جوشاند او درحال نگهداشتن میراثی است که ریشه درتجربه‌های نسل پیشین دارد این دانش بومی یکی ازمهمترین و تاب آورترین قسمت جوامع محلی است که اگرزنان حامل نادیده گرفته شوند به راحتی رنگ می‌بازد این همه نقش ورنگ وصدا تنها با یاری زنان زنده مانده که بی‌هیاهو فرهنگ را بی‌آنکه خود بدانند تا بدین جا آورده‌اند از آغوش ما در تا دستانی که عروسک گردویی بیگو، لیلی، بئون لکی رامی سازد اگر امروزاین رشته‌ها را ببنیم فردا جور چین رنگار نگمان جورخواهد بود یادداشت من در ستایش همین زنان پایان می‌یابد اما می‌دانم و بدانید که آنان عمود خیمه‌ پنهان این سرزمین هستند.

انتهای پیام/

کد خبر 1404092902237
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha